محله آخونی .... آخینی محله پدری و ریشه های زندگی ام
| ||
| ( سوپر کاشف آخونی ) آقایان : حاج رحیم و حاج صمد کاشف - آقای حاج محمد فتح اللهی
موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات برچسبها: href="<-TagLink->"> [ 31 / 2 / 1394برچسب:آخونی,محله آخونی, ] [ 1:58 ] [ غ . آ ]
15 رمضان المبارک روز تولد آقا امام حسن مجتبی ع - کریم آل محمد ص - مبارک باشد ای شیعیان
امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت كرد . رسول اكرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - كه یك درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست .
سلام بر تو و بر صبر بی نظیرت ، سلام بر تو و بر کرامت بی بدیلت ، سلام بر تو و سلام بر کوچه های مدینه که شبانگاه شاهد سخاوت دستان با کرامتت بود و روزهنگام مظلومیت و غربتت را نظاره می کرد
موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات برچسبها: href="<-TagLink->"> [ 27 / 2 / 1394برچسب:امام حسن, ] [ 17:52 ] [ غ . آ ]
دسته گلی برای ما مرد مقابل گلفروشی ایستاد . او می خواست برای مادر مرحومش که در شهر دیگری به خاک سپرده شده بود ، دسته گلی سفارش بدهد تا ببرند و روی قبرش بگذارند . بعد از سفارش از مغازه خارج شد که برود ، دخترکی را کنار درب مغازه دید که نشسته بود و داشت گریه می کرد . کنار دخترک رفت و با از او پرسید : " دخترم چرا گریه می کنی " ؟ دخترک گفت : " می خواستم برای قبر مادرم شاخه گلی بخرم ولی پولم کم است " . مرد با مهربانی دستی بر سر دخترک کشید و اورا با خود به داخل مغازه برد . دسته گلی قشنگ برای او خرید و سپس گفت : " دخترم می خواهی با ماشینم ترا به مزار مادرت برسانم " ؟ دخترک با خوشحالی گفت : " نه ممنونم آقا ، می خواهم با پای خودم این دسته گل را به مادرم برسانم . اینجوری خیلی بهتر است " . مرد دیگر نمی توانست حرفی بزند . بغض غریبی راه گلویش را بسته بود . قطره اشکی از چشم مرد فرو افتاد . به داخل مغازه برگشت و به فروشنده گفت : " لطفا آن دسته گل سفارشی ام را به خودم بدهید . خودم می برم " . مرد با رانندگی حدود دویست کیلومتر ، دسته گل را با دست خودش روی مزار مادرش گذاشت . در دلش احساس آرامش عجیبی را حس کرد و لبخند رضایتی روی لبانش نشست . مثلی معروف می گوید : دسته گلی را که بعد از مرگم برایم می آوری شاخه ای از آن را - امروز که زنده ام - با دست خودت برایم بیاور . موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات برچسبها: href="<-TagLink->"> [ 30 / 2 / 1394برچسب:مادر, ] [ 13:28 ] [ غ . آ ]
نفرات جلو:حسین پورزیرک-مرحوم مش ابراهیم پورجباریان(دروازه بان تیم مشعل) - کریم یدی اصل- حسن زنده باد نفرات پشتی :اکبر محمدنژاد فخری - میرمحمد میرزادبوذری -من - جواد پورزیرک - موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات برچسبها: href="<-TagLink->"> [ 29 / 2 / 1394برچسب:محله آخونی,اهالی آخونی, ] [ 1:41 ] [ غ . آ ]
|
|
[ طراحی : ایراناسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |